آوا و آهنگ از منظر اسلام

پدیدآورسیدمحمد شفیعی مازندرانی

نشریهمجله پژوهش های دینی

شماره نشریه1

تاریخ انتشار1390/01/17

منبع مقاله

share 1109 بازدید
آوا و آهنگ از منظر اسلام

سید محمد شفیعی مازندرانی

مقدمه

غنا و موسیقی که در این نوشتار از آن به عنوان آوا و نوا یاد می‏شود، در زندگی آدمی جایگاه خاصی دارد و کسی نیست که به گونه‏ای در زندگی روزمره خود با آن در ارتباط نباشد. این مسأله در تاریخ حیات بشری امری سابقه‏دار است و ادوار مختلف زندگی بشر در روی کره زمین، چه در شکل فردی و چه در شکل اجتماعی هرگز از آشنایی با موسیقی برکنار نبوده است.
تاریخ پیدایش غنا )موسیقی( را می‏توان همزمان با ظهور انسان در عرصه زندگی دانست؛ زیرا آواز دلربا و جذاب چیزی نیست که آدمی در طول زندگی از راه تجارب یا از راه‏های مختلف بدان دست یافته باشد؛ هر چند علم موسیقی و علم به کارگیری ابزار و آلات آن و تطوراتی که در این موارد رخ داده است، می‏توان مربوط به زمان‏ها و دوران‏های بعد دانست. کارل شتومیف - استاد فلسفه دانشگاه برلین - تاریخ حضور موسیقی در زندگی بشر را از لحظه‏ای می‏داند که مردم ناگزیر شدند برای تفهم مقاصد خود به اصوات متوسل شوند و از همین راه است که علم موسیقی به وجود آمد )طباطبائی مجد، ج 1، ص 870).
آنچه مهم به نظر می‏رسد، تبیین آوا و نوای مورد نهی و نکوهش از نظر اسلام و جداسازی آن از آوا و نوای مجاز است که با توجه به اخبار و احادیث و آیات قرآنی به این مهم همت می‏گماریم.

غنا در لغت و اصطلاح

1- غنا )آوا(

غنا )با الف مقصور: غنی(، به معنای بی‏نیازی است؛ ولی با الف ممدود )بلند( به معنای »آوا« است. صاحب نظران، غنا را عبارت از »آوا« و »صوت« می‏دانند. لغت‏دانان در باب چیستی غنا می‏نویسند: »به صوت و آوایی که در حنجره به گونه‏ای حساب شده به حرکت درآید و به طور آهنگین و دلکش نمودار شود غنا گویند. بعضی از اهل نظر غنا به کسر غین را به معنای موسیقی و به فتح غین را به معنای بی نیازی می‏دانند. بعضی دیگر نیز هرگونه آوای دارای موسیقی ویژه را غنا می‏دانند، اعم از آن که از انسان باشد یا از ابزار و آلات« )ابن خلدون، 808 ق، ج 1، ص 453) و اعم از آن که کلامی همراه آن باشد یا خیر.
ابن‏منظور در کتاب لسان‏العرب می‏نویسد: »اَلْغِنی مِنَ الْمالِ مقصورٌ، و مِنَ السَّماعِ ممدودٌ، وکلُّ مَنْ رَفَعَ صوتَه و والاه فصوتُه عند العرب غناء«.
در ادامه سخن فوق آمده است: »هرکس صدای خود را به عنوان آواز بلند کرده، آن را به گونه‏ای موزون و ترجیع دار در حنجره خود بگرداند، آن صدا را غنا گویند«.
همچنین سماع عبارت است از آوا و نوا و آهنگ گوش‏نواز؛ چنان که لغت‏دان معروف شرتونی در »اقرب الموارد« یادآور شده است: »وکلّ ما أَلتَذّته الأُذُن مِن صوتٍ حسنٍ سماع...؛ آواز نیکو و آنچه را آدمی از استماع آن لذت ببرد سماع گویند« )الخوری، 1403 ق، ج 1، ص 541).
فیروزآبادی در قاموس می‏نویسد: »والغِناءِ کَکِساءِ، من الصوت، ما طُرِّبَ به؛ کلمه غناءِ بروزن کساءِ، از خانواده صدا و صوت است؛ آواز و صوتی که آدمی را به وَجْد و طرب آورد« )فیروز آبادی، 1344 ق، ج 4، ص 372).
شرتونی در اقرب‏الموارد می‏گوید: »الغناءِ من الصوتِ ما طُرِّبَ به؛ غنا عبارت است از آوازی که آدمی از راه آن به طرب )وجد( می‏آید« )الخوری، 1403 ق، ج 2، ص 890). لذا هرگونه آوا را غنا نمی‏گویند، بلکه غنا، آوای طرب‏انگیزی است که آدمی را به وجد آورد و عنان اختیار از او برباید.
در واقع غنا اصوات هماهنگ با زیر و بم ویژه‏ای است که دارای موسیقی خاصی بوده، نفس آدمی را تحت تأثیر قرار دهد.
- در فرهنگ فارسی نیز غنا را عبارت از آواز خوش، آواز طرب‏انگیز می‏دانند )فرهنگ عمید، ماده غنا(.
- ابن اثیر در النهایة، آوای زیبا و دلنشین همراه با چهچهه را غنا می‏داند: »مد الصوت مع الترجیع«.
آنچه از دیدگاه اهل لغت در باب کلمه غنا به دست می‏آید عبارتند از:
الف: غنا از مقوله صدا و آواست؛
ب: صدا و آوازی که برآمده و هیجان‏انگیز باشد؛
ج: آوازی که طربناک باشد؛ یعنی روان آدمی را تحت تأثیر و تسخیر خویش در آورد.
خاطر نشان کردیم که غنا در لغت آوای طرب‏آور و دل انگیزی را گویند که از مقوله اصوات است و در میان صاحب‏نظران علوم اسلامی از جمله در میان فقهای عظام نیز معنی اصطلاحی آن مورد توجه قرار دارد.
بسیاری از اهل نظر هر گونه آوای ترجیع‏دار )چَهْچَهَه( را غنای نامشروع نمی‏دانند، بلکه صوت باید طرب‏انگیز باشد؛ یعنی آدمی را تحت تأثیر خود قرار دهد )شهید ثانی، 1412 ق، ج 2، ص 165 و شهید ثانی، لمعه، ج 3، ص 212).
بسیاری نیز تعریف غنای نامشروع را از حیث مصداق به عرف، موکول کرده‏اند: »الغِنا کیفیَّةٌ خاصة موکولةٌ الی العرف« )نجفی، 1367 ش، ج 22، ص 46).
محقق اردبیلی)ره( در کتاب مجمع الفایده و البرهان آورده است:
»آنچه را عرف غنا بداند، گر چه دارای ترجیع و طرب انگیزی نباشد، حرام خواهد بود«.
لکن، بعضی از صاحب‏نظران از جمله نووی در کتاب »المجموع« غنا را اختصاص به آوای انسان داده، می‏نویسد: »... ویحرم استعمال الألات التی تطرب من غیر غناء... لأنه تابع للغناء فکان حکمه حکم الغناء؛ به کارگیری آلات موسیقی طرب‏انگیز حرام است، گرچه همراه غنا نباشد... حکم ابزار غنا مثل خود غناست«.
در این جا به روشنی آوایی که غنا محسوب می‏شود غیر از صدای ابزار و آلات مربوط مورد توجه قرار گرفته، طبق این نظر است که به صدای ابزار و آلات غنا، کلمه غنا اطلاق نمی‏شود )نووی، ج 2، ص 230 و 231) ولی به نظر ما به طور کلی به صدای زیبا و آهنگین و طرب‏آور غنا می‏گویند، اعم از آن‏که از انسان باشد یا از اشیا و قید ترجیع، به غنای مطرب اختصاص دارد )البته ایجاد طرب برای نوع مردم( گرچه برای بعضی از افراد طرب‏آور نباشد.
... عاصم بن حمید از امام صادق‏علیه السلام پرسید: »آیا در بهشت غنا وجود دارد؟« امام‏علیه السلام در ضمن پاسخ خود به او فرمود: »آری، وجود دارد. در بهشت درختی است که وقتی نسیم برآن می‏وزد صدای دلربایی از آن شنیده می‏شود که گوشی دلنوازتر از آن نشنیده است« و سپس افزود: »هذا لِمَن تَرَکَ السّماع مخافَةَ للَّه؛ این لذت برای کسی است که به خاطر خدا از شنیدن غنا در دنیا خودداری کرده باشد« )علامه مجلسی، 1403 ق، ج 8، ص 127). در این حدیث مشاهده می‏شود که غنا )آوای دل‏انگیز( از درخت است؛ چنان که شیخ طوسی)ره( در کتاب »خلاف« باب شهادات یادآور می‏کند که: »الغنا محرّم، سواء کان صوتُ المغنّی او بالقَصَب اوبِا الأوتار؛ غنا، حرام است چه صدای آدم غناخوان باشد و چه صدای نی و ابزار دیگر« )طوسی، 1417 ق، ج 6، ص 307). پس کلمه غنا از حیث استعمال، تعمیم دارد.
اما امام خمینی)ره( در باب غنا یادآور می‏شود: »اَلغناء صوتُ الانسانِ الَّذی مَن شأنَهُ ایجادالطرب بتناسبه لتعارُفِ النّاس و الطرب هو الخِفَّةُ الَّتی تَعْتَرِی الانسانُ فتکاد أَنْ تَذْهَب بِالعَقْلِ وَ تَفعلِ فِعلَ المُسکِرات لمتعارف الناس؛ غنا، همان آوای آدمی است که مردم از استماع آن به حالت طرب درآیند و طرب )وجد و هیجان خاص( عبارت از حالت خاصی است که عقل آدمی را تحت تسخیر خود درآورده، همانند شراب خوردگان عمل می‏کند« )امام خمینی، 1410 ق، ج 1، ص 300). پس امام خمینی غنا را تنها صوت آدمی می‏داند؛ ولی به هر حال آنچه مورد ادعای ماست این که غنا آوایی است طرب‏آور )برای نوع انسان( خواه از انسان باشد یا غیر انسان و این نوع از آوا و نوا در اسلام، تحریم شده است.
بر این اساس غنا، آوایی طرب‏انگیز است و طرب چیزی است که نفس و عقل شخص را تحت تأثیر و تسخیر خویش قرار داده، آدمی دارای محتوای شخصیتی خاصی می‏گردد و به گونه‏ای غیر اختیاری از خود حرکات و سکنات نامناسب بروز می‏دهد. پس حالت طرب همان خفّت و سبک وَزْنیِ عقلی است که از طریق غنا برای آدمی حاصل می‏گردد؛ لذا غنا در اصطلاح اهل نظر همان آوا و نوای طرب‏آور است.

غنا در قرآن و احادیث

واژه غنا یا موسیقی در قرآن به چشم نمی‏خورد؛ ولی در احادیث و روایات، فراوان به آن اشاره شده است. البته در قرآن آیاتی دیده می‏شود که به غنا تفسیر شده است از جمله:
آیه دوم سوره مؤمنون: »وَالَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغوِ مُعرِضُونَ« و آیه ششم سوره لقمان: »وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهُوَ الْحَدیثِ« و آیه سی ام سوره حج: »وَاجْتَنِبُوا قَولَ الزُّورِ« و... .
در قرآن می‏خوانیم: »واجتنبوا قول الزور« )حج، 22)؛ از ائمه اطهارعلیهم السلام آمده است که منظور از »قول الزور« در این آیه غناست )حرّ عاملی، 1414 ق، ج 12، ص 16).
در این حدیث و بسیاری از احادیث مشابه منظور از قول زور همان قول لغو می‏باشد )همان، ص 16)؛ همچنین منظور از »لهو الحدیث« غناست. وشّاء می‏گوید: »از امام رضاعلیه السلام شنیدم که فرمودند: زمانی‏که از امام صادق‏علیه السلام در مورد غنا سؤال کردند، آن حضرت‏علیه السلام فرمودند: هو قول اللَّه تعالی وَمِنَ النّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ‏اللَّهِ« )لقمان، 6) )همان، احادیث 20 16 7 11 و 6).
در حدیث دیگری از امام محمد باقرعلیه السلام در مورد غنایی که موجب ورود به جهنم می‏شود پرسیدند، آن حضرت‏علیه السلام آیه فوق را تلاوت و از غنا به عنوان »شرّ الأصوات« یادفرمودند.
آن حضرت می‏فرمود: »شرّ الأصوات الغناء؛ بدترین صداها غناست« )شهبازی، 1397 ق(.
کلام فوق، از پیامبر و نیز از امام جوادعلیه السلام نقل شده است )نوری، 1408 ق، ماده سمع(.
ابوایوب خزّاز می‏گوید: »در مدینه به دیدار امام صادق‏علیه السلام شرفیاب شدیم، ایشان فرمودند: کجا اسکان یافتید؟ گفتیم: در منزل فلان شخص که صاحب کنیزکان رامشگر است! امام‏علیه السلام فرمود: کونوا کراماً. ما از سخن امام‏علیه السلام چیزی سر در نیاوردیم حتی فکر کردیم که امام می‏فرماید: آن‏جا را گرامی بدارید! هنگامی که بار دیگر به محضر آن حضرت شتافتیم و سؤال کردیم: مقصود شما از کونوا کراماً چیست؟ امام‏علیه السلام فرمود: اَما سَمِعْتُم اللَّهَ عزوجل یقول: واذا مّروا باللغو مروّا کِراماً«.امام نوازندگی و غنا را از مصادیق لغو دانست و آنان را نسبت بدان برحذر داشت.
مردی به امام صادق‏علیه السلام می‏گوید: »در همسایگی من، خانه‏ای است که گاهی نوازندگان در آن
می‏نوازند و من هنگام قضای حاجت قهراً بدان گوش فرامی‏دهم. امام‏علیه السلام فرمودند: لا تفعل! من گفتم: به خدا سوگند این شنیدن، در من تأثیر سوئی ندارد و مرا مجذوب خود نمی‏سازد. امام‏علیه السلام فرمود: أَما سَمِعْتَ اللَّهَ أنّ السمعَ و البَصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤولاً: من جواب دادم: حقیقتاً به این آیه توجه نکرده بودم؛ منبعد به آن کار حرام نمی‏پردازم و استغفار می‏کنم.
امام‏علیه السلام فرمود: قم فاغتسل وصّل ما بدالک؛ برخیز غسل کن )وضو بگیر( و به‏خاطر آن‏که به این مسأله توجه کرده‏ای نماز به جای آور... و در ادامه فرمود: ما کان أسوء حالک لو مُتّ عَلی ذالک؛ چقدر روزگارت تباه بود اگر به همان حالت )گوش دادن به غنا( از دنیا می‏رفتی! )علامه مجلسی، 1403 ق، ج 5، ص 150).
امام وی را در قدم اول از استماع و گوش دادن به غنا نهی کرد و سپس به آیه قرآن در باب تحریم غنا استدلال نمود و در قدم سوم به وی دستور داد توبه کند و غسل توبه انجام دهد و در قدم چهارم نسبت به عاقبت چنین کاری هشدار داد. از مجموع این نوع از موضع‏گیری‏های ائمه چه چیزی به دست می‏آید؟ آیا ما که این روزها به عناوین مختلف، با غنا سر و کار داریم چه پاسخی در پیشگاه خدا فراهم کرده‏ایم؟
با توجه به دیدگاه قرآن و سنت که بخشی از آن را در این نوشتار ملاحظه کردید باید گفت که غنا یکی از محرّمات است و نیز تردیدی در این نکته به چشم نمی‏خورد که غنا جداً مورد نهی و نکوهش اسلام بوده، اولیای اسلام نسبت بدان تنفر داشته به عناوین مختلف پیروان خود را از آن برحذر داشته‏اند.

گوشه‏ای از جلوه‏های بیزاری اسلام از غنا

اسلام در جلوه‏های مختلف، دلایل بیزاری خود را از غنای حرام مطرح کرده است از جمله:

1- عدم نزول رحمت در محلی که ابزار غنا وجود دارد:

در احادیث آمده است که ملائک رحمت به مکانی که در آن ابزار غنا و نیز خمر )مسکرات( وجود دارد نازل نمی‏شوند و همچنین برکات از آن مکان رخت برمی‏بندد: »... لا تدخل الملائکةُ بیتاً فیه خمر او دفٌّ او طنبورٌ او نرد ولا یستجاب دعائُهم و تَرفَع عنهم الْبَرَکة« )حر عاملی، 1414 ق، ج 17، ص 315).

2- نوازندگان سفله‏گانند:

از امام صادق‏علیه السلام سؤال کردند: »سفله )آدم پست( کیست؟ امام‏علیه السلام پاسخ داد: »مَنْ یشرب الخمر و یضرب الطنبور«.

3- نشانه روزگار ناشایسته:

رواج غنای حرام از نشانه‏های روزگار ناشایست است؛ روزگاری که مردم آن نمازها را نادیده می‏انگارند؛ به تمایلات نفسانی اهمیت می‏دهند؛ قرآن را به‏خاطر غیرخدا می‏آموزند؛ علم فقه را برای غیرخدا فرامی‏گیرند؛ اولاد زنا زیادند؛ غنای حرام را در هنگام قرائت قرآن به کار می‏برند؛ اهل غنا و به‏کارگیری ابزار آن هستند؛ امر به معروف و نهی از منکر ناخوشایند است؛ از چنین افرادی در ملکوت آسمان‏ها به عنوان آدم‏های پلید و نجس )ناپاک( یاد می‏شود )همان(.

4- نماز او قبول نیست:

ابن مسعود می‏گوید: »رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم در مورد نماز کسی که شب را در غنا به سر برده بود، فرمود: نمازش قبول نیست؛ نمازش قبول نیست؛ نمازش قبول نیست« )علامه امینی، 1379 ق، ج 8، ص 85).

5- عامل محرومیت:

پیامبر اکرم6 فرمود: »کسی که به غنا )غنای حرام( گوش فرادهد از شنیدن آهنگ دل‏انگیز و حیات‏بخش خوانندگان بهشت، محروم خواهد بود: مَنْ اِستَمِعَ اِلی صَوْتٍ غِناءٍ لم یُؤْذَن له اَن یَسْمَعَ الرّوحانیین فقیل و مَنِ الرّوحانیون یا رسولَ‏اللَّه قال: قرّاء اهلِ الجنّة« )علامه امینی، 1379 ق، ج 8، ص 70 - 75 و قرطبی، 1405 ق، ج 14، ص 37).

6- اعلامیه روز فتح مکه:

ضمن منشور و اعلامیه روز فتح مکه آمده است: »پیامبر اکرم6 فرمود: انمّا بُعِثتُ بِکَسْر الدَّفّ والمِزْمار؛ من جهت از بین بردن ابزار غنا مبعوث شدم«. پیرو این مطلب، صحابه در کوچه و خیابان به‏راه افتادند و ابزار غنا را در دست هرکه می‏دیدند می‏شکستند )همان(.
بیهقی در »سنن« این حدیث را نقل می‏کند که رسول خدا )صلی الله علیه وآله وسلم( روز فتح مکه همه حتی دشمنان را مورد عفو و مشمول رحمت خویش قرار داد؛ ولی چند تن را محکوم به اعدام کرد و دستور داد تا یارانش آنان را در هرکجا یافتند از پای درآورند و آنان عبارت بودند از دو زن و چند مرد. آن دو زن از زنان غناخوان بودند که در ضمن اشعار غنا پیامبر را مورد فحاشی قرار می‏دادند )بیهقی، ج 8، ص 20).
انس می‏گوید: »این کلام از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم است که فرمود: بعثنی الله هدی و رحمة للعالمین و بعثنی لأمحق المزامیر و المعازف و الأوثان و امر الجاهلیة؛ خداوند متعال، مرا هدایت و رحمت برای جهانیان، مبعوث کرد و مرا مبعوث نمود تا مزامیر، )نَی‏ها( ابزار لهو و لعب )ابزار سرگرمی‏های بدبختی‏آور(، بت‏ها، و سنت و فرهنگ دوران جاهلیت را از بین ببرم )المتقی، 1409 ق، ج 5، ص 489، حدیث شماره 13699).
در این رهنمود، مسأله از بین بردن مزامیر و معازف در دستور کار بعثت قرار گرفت. همچنین مزامیر و معازف در ردیف بت‏ها و سنت‏های )امر( جاهلی عنوان گردید، و نیز با آن که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم پیامبر رحمت است، مأموریت دارد تا این‏ها را از بین ببرد؛ یعنی وجود غنا و ابزار آن و به کارگیری آن‏ها رحمت و خیری نصیب آدمی نمی‏سازد، بلکه »شر« خواهند بود؛ زیرا اگر »خیر« بودند پیامبر رحمت صلی الله علیه وآله وسلم برای از بین بردن آن‏ها دست به کار نمی‏شد.
عبداللَّه عمر می‏گوید: »پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را دیدم که وقتی صدای غنا را شنید دوانگشت خود را میان گوش خود نهاد. ابن‏عباس، به‏کارگیری هرگونه آلات غنا را حرام می‏دانست« )همان(. بر اساس آن چه گفته شد به روشنی این حقیقت آشکار می‏شود که:
الف: غنا، مورد تنفر شدید اسلام می‏باشد؛
ب: تحریم غنا کم‏ترین حکمی است که می‏توان از دیدگاه اسلام راجع به آن مورد نظر داشت؛
ج: نماز غنا پیشه‏گان در پیشگاه پروردگار حکیم پذیرفته نخواهد شد؛
د: اعلامیه جهانی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در روز فتح مکه، و مطلب مندرج در آن در خصوص غنا بانگ بیدارباشی بسیار آموزنده و حساس است و جهان باید بدان توجه کرده، به خود آید و رهنمود آسمانی آن حضرت را آویزه گوش جان خود سازد. آن حضرت راز رسالت خود را بدین نکته سرنوشت‏ساز معطوف داشتند.
آری! غنا به اعماق جان آدمی، نفوذ می‏کند و اسرار را فاش می‏سازد؛ در عرصه خیالات آدمی راه می‏یابد و نهفته را برملا می‏نماید؛ خواسته‏های نفسانی و شهوات دل را که در درون نهفته است افشا می‏کند؛ سخافت )سفلگی( و خفت در شخصیت را نمودار می‏سازد، حتی گاهی کسی، وقار، خردمند، مؤمن، و با شخصیت می‏نماید؛ ولی آن گاه که به غنا می‏پردازد، کاهش خرد، حیا، مروت، و ضعف شخصیت در او احساس می‏شود؛ چیزی را که پیش از گوش دادن به غنا، قبیح می‏دانست پس از آن انجام می‏دهد، اسرار خود را فاش می‏سازد، از سکوت حکیمانه به کثرت تکلم و هذیان‏گویی و پریشان‏گویی کشیده می‏شود، کف می‏زند، پای‏کوبی می‏نماید و همچون میگساران رفتار می‏نماید. بی‏جهت نبود که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم هرگاه صدای غنا را می‏شنید گوش خود را می‏گرفت تا نشنود.

راز تحریم غنا

بدون تردید، شیطان بزرگترین دشمن فرزندان آدم است. شیطان، بدخواه‏ترین دشمن ماست و در قرآن نیز این حقیقت به چشم می‏خورد. در سوره »یس آیه 59» می‏خوانیم: »الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم«؛ ای بنی آدم! آیا از شما پیمان نگرفتم که شیطان را پیروی نکنید که او دشمن آشکار )غیر قابل انکار( شماست و مرا عبادت کنید که صراط مستقیم ]و تأمین کننده سعادت[ شما همین است؟!«
در این رهنمود اطاعت از شیطان در مقابل عبادت از خدا قرار دارد؛ یعنی انتخاب هر کدام مساوی است با رها کردن دیگری:
با دو کعبه، در ره مقصود نتوان رفت، راست یا هوای دوست باید، یا هوای خویشتن
بنابراین شکی نیست که:
اولاً: بر اساس برخی روایات، شیطان جهت گمراه کردن انسان‏ها »غنا« را در میان بنی آدم رواج داد؛
در برخی از احادیث آمده است که ابلیس اولین کسی است که به غنا روی آورد: عن النبی قال: »کان ابلیس اول من تغنّی« )حر عاملی، 1414 ق، ج 12، ص 225-227).
در کتاب »تفسیر الجامع لأحکام القرآن« آمده است: »ابلیس غنا را در میان فرزندان آدم ترویج کرد تا آنان را به افعال ناروا وادار سازد« )قرطبی، 1405 ق، ج 10، ص 187).
ثانیاً: تردیدی نیست که »غنا« یکی از عوامل مهم بازدارنده از توجه به خدا و گرایش به دستورات اوست و تردید و دو دلی )نفاق( را در آدمی پدید می‏آورد.
در احادیث آمده است: »الغنا ینبت النفاق؛غنا عامل رویش نفاق است« )حر عاملی، 1414 ق، ج 17، ص 309).
ثالثاً: غنا، زمینه انجام دادن بسیاری از اعمال خلاف و فسادکاری‏ها را در زندگی آدمی فراهم می‏آورد؛ بویژه در جلساتی که زن و مرد حضور دارند، غنا به آسانی می‏تواند آنان را به فساد سوق دهد.
حسن بن هارون می‏گوید: »از امام صادق‏علیه السلام شنیدم که فرمودند: الغِناءُ یُورِثُ النفاق ویُعْقِبُ الفَقْرَ«
)حر عاملی، 1414 ق، ج 17، ص 309) و در رهنمودی دیگر آمده است:»الغِناءُ رُقْیَةُ الزِّنا؛ غنا مایه پرداختن به فحشاست« )همان، ص 312)؛ زیرا غیرت )آدمیان بویژه مردان( را تضعیف می‏کند و روحیه تنفّر از فحشا را نابود می‏سازد؛ چنان‏که امام صادق‏علیه السلام فرمودند: »... فلا یَغارُ بَعْدَها؛ آدم اهل غنا غیرت نمی‏ورزد«.
بر این اساس، غنا در شمار گناهان کبیره قرار گرفت.
در رهنمودی دیگر رسماً غنا به عنوان یکی از گناهان کبیره، یاد شده است:
»اَلکبائرُ محرِّمَةٌ، وهی الشِّرکُ بِاللَّه وَالْمحاربة لأولیاءِ اللَّه والْمَلاهِی التی تَصُدُّ عَن ذِکرِاللَّهِ عَزَّوجلّ مکروهةٌ کالغناءِ، و ضُرِب الأَوتار والإصرارِ علی صَغائِرِ الذُّنُوب؛ انجام دادن گناهان کبیره حرام است و گناهان کبیره عبارتند از: شرک‏ورزی، جنگ با خلفای الهی، پرداختن به آوا و آهنگی که موجب غفلت از خدا گردد و نیز اصرار بر انجام دادن گناهان کوچک« )همان، ج 15، ص 331). در این حدیث از »ملاهی« بازدارنده از یاد خدا عنوان گردید.

غنای مجاز

آنچه غنای مجاز به حساب می‏آید، همان است که از مصادیق غنای غیر مطرب می‏باشد؛ البته غنای غیر مطرب نیز اگر به محافل و مجامع آدم‏های هرزه و کفار و منافقان اختصاص داشته باشد در شمار غنای حرام خواهد بود تا جلسات مؤمنان از جلسات فسق پیشه‏گان متمایز باشد؛ لذا اظهارنظر کسانی که غنای مطرب را یکی از نیازهای روحی جامعه می‏دانند از اعتبار و وَجاهت علمی لازم، برخوردار نیست؛ همچنین باید توجه داشت که برخی یافته‏های علمی، ممکن است چیزی را امروز به عنوان ضرورت ارائه دهند؛ اما چند روز دیگر ضد آن را با آب و تاب عرضه می‏کنند؛ بنابراین نبایستی در برابر ره‏آوردهای علمی، زود تسلیم شد و جنبه احتیاط را از نظر دور داشت؛ همچنین باید توجه کرد که آوای خوش و الحان و نغمه‏های زیبا غیر از غنای مطرب است؛ همانند نغمه داوودی که درباره پیامبر اسلام مطرح و در احادیث آمده است: »و کان جهیر الصوت، احسن الناس نغمة« )غزالی، 1403
ق، ج 2، ص 367). البته همه پیامبران الهی خوش صوت یعنی خوش آواز بودند؛ همان طور که در حدیثی می‏خوانیم: »ما بعث الله نبیّاً الّا حسن الصوت« )همان، ج 2، ص 271).

دیدگاه ابن سینا

ابن سینا در کتاب پرارج خود »الأشارات والتنبیهات« خاطرنشان می‏کند که با استفاده از برخی آواها و الحان و نغمه‏های عرفانی می‏توان باطن خویش را جلا بخشید. او می‏گوید: »از راه ریاضت، می‏توان به مقصود دست یافت و ریاضت عبارت است از بازداشتن نفس از التفات و توجه به غیر از خدا و وادار کردن آن به توجه کردن به خدا و البته ریاضت برسه‏گونه است که هرکدام هدفی را تعقیب می‏کنند. ریاضت‏های سه‏گانه عبارتند از:
1 - ریاضت، جهت رفع موانع خارجی معراج انسانی؛
2 - ریاضت، جهت رام ساختن نفس اماره؛
3 - ریاضت، جهت تلطیف سرّ )باطن(«.
وی )ابن سینا( برای هریک از ریاضت‏های فوق در جهت دستیابی به هدف، کمک‏کار و معینی را معرفی کرده است؛ مثلاً »زهد« را برای معاونت به ریاضت نوع اول؛ عبادت و نیز بعضی از الحان موسیقی را برای موفقیت در ریاضت نوع دوم و تفکر را برای پیشرفت ریاضت نوع سوم مورد توجه خود دارد )طوسی، 1403 ق، ج 3، نمط نهم، ص 378).
آری! بهره مندی از آوای زیبا و آهنگ و نواهای خوش موضوع حرمت در باب غنا نیست؛ آنچه حرام و غیر مجاز می‏باشد آوا و آهنگی است که طرب‏انگیز باشد؛ یعنی به گونه‏ای آدمی را تحت الشعاع خود قرار دهد که آدمی بی‏اختیار به اعمال مبتنی بر لهو و لعب و خلاف موازین شرع، دست یازد؛ چنان که در عرف گفته می‏شود که فلانی آن چنان می‏خواند که آدمی را به »رقص« می‏آورد. در برخی از نصوص غنا به خمر تشبیه شده است؛ یعنی آن چنان فکر و عقل آدمی را تحت تسخیر خود درآورد که گویا مست است و طرف به گونه‏ای عمل می‏کند که گویا شراب، نوشیده است! به فرموده صاحب نظران، غنای مطرب و موسیقی مطرب و یا نوا و آهنگی که طرب‏انگیز نیست، لکن از شعارها و از علائم جلسات فساد و آدم‏های لاابالی است حرام می‏باشد؛ در غیر این صورت آن غنا مجاز خواهد بود. پس صوت خوب را نمی‏توان حرام دانست. درباره پیامبر اسلام، در احادیث آمده است: »و کان جهیر الصوت، احسن الناس نغمة؛ تُنِ صدای پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بلند و آوای او از سایرین زیباتر بود« )غزالی، 1403 ق، ج 2، ص 367) و البته همه پیامبران الهی خوش صوت یعنی خوش آواز بودند. در حدیثی می‏خوانیم: »ما بعث الله نبیّاً الّا حسن الصوت؛ هیچ پیامبری مبعوث نگشت جز آن که خوش صوت بود »همان، ص 271). همچنین غنا جهت شتررانی که بدان »حُدی« می‏گویند و نیز آوا در جلسه عروسی در جمع زنان در صورتی که صدای آنان را نامحرم نشنود و جملات آنان دارای مفاهیم فسادانگیز نباشد، اشکال ندارد.

نتیجه

1- غنا عبارت است از آوا و نوا و آهنگی که دارای شأنیت ایجاد طرب، در آدمی است و طرب آن است که آدمی با حصول آن حالتی خاص پیدا کند و عقل او تحت الشعاع قرار گیرد؛ همچنان‏که شراب می‏نوشد و عقل او دستخوش تأثیر مخرب شراب واقع می‏شود.
2- غنا از مقوله کلام نیست، بلکه از خانواده آوا و صوت )و کیفیت خاصی از صوت( است و ماده کلام در معنای آن دخالتی ندارد؛ البته همراهی غنا و کلام لغو و ناروا بر شدت حرمت غنا می‏افزاید. بنابراین آوای بدون کلام و نیز ابزار و آلات نوازندگی را غنا می‏گویند و اگر پای این‏ها نیز به میان باشد بر درجه حرمت آن افزوده می‏شود.
3- روایت صحیح علی بن جعفر قابل اعتماد است که می‏گوید: »از امام هفتم‏علیه السلام پرسیدم: آیا در عید فطر، عید قربان، ایام جشن و شادی دیگر ... استفاده از غنای مجاز است؟ امام پاسخ دادند: لا بأس به مالم یزمّر به؛ اشکال ندارد، مادامی که نوازندگی در کار نباشد« )علامه مجلسی، 1403 ق، ج 10، ص 271). گر چه در برخی از نسخه‏ها آمده است: »مالم یعص به؛ غناءِ در این موارد جایز است، در صورتی که به معصیت منجر نشود«. شاید این روایت وجه جواز روایاتی است که غنا را در بعضی از جلسات عروسی مجاز می‏داند )در صورتی که جلسه فقط از آن زنان باشد و صدایشان را نامحرم نشنود و محتوای کلامی که می‏خوانند کفرآمیز و فسادانگیز نباشد( پس هرگونه آواز خوش را نمی‏توان حرام دانست و البته همین آواز خوش غیر حرام اگر در مجالس آدم‏های هرزه و فساق به کار رود و یا همراه با ابزار و آلات موسیقی مربوط به مجالس آدم‏های هرزه و بی‏بند و بار به کار رود حرام است.
4- اظهارنظرهای کسانی که غنای مطرب را یکی از نیازهای روحی جامعه می‏دانند از اعتبار و وَجاهت علمی لازم برخوردار نیست و باید توجه داشت که ممکن است علم چیزی را امروز به عنوان یک ضرورت ارائه دهد و چند روز دیگر ضد آن را نیز عرضه بدارد؛ بنابراین در برابر ره‏آوردهای علمی نبایستی زود تسلیم شد. همچنین غنا غیر از نغمه‏های زیبا، آوای خوش و الحان و نغمه‏های دلرباست.
5- غنا مورد تنفر و نکوهش دین است و رهبران دین آن را حرام دانسته است.
6- آوا و آهنگی که آدمی را به آسمان )مکارم معنوی( سوق دهد حلال است و آنچه انسان را از توجه به آن‏ها بازدارد و یا به اخلاق و خصلت‏های زمینی )هواهای نفسانی( بکشاند حرام خواهد بود.
7- غنا، دو دلی و نفاق را در انسان پدید می‏آورد. گرایش به فساد اخلاقی را - بویژه در جلساتی که زن و مرد حضور دارند - در انسان تقویت می‏کند، شهوت را تحریک و دختر و پسر را به بلوغ زودرس جنسی مبتلا می‏سازد و بزرگ‏ترین عامل غفلت و بریدگی از خدا می‏باشد.
8- گوش دادن به غنا و نیز غنا پیشگی از گناهان کبیره است.

مآخذ

1- آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ غررالحکم )چاپ دوم: قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1420 ق(.
2- ابن بابویه قمی، ابوجعفر محمد بن علی؛ من لا یحضره الفقیه )چاپ دوم: قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1404 ق(.
3- ابن خلدون، عبدالرحمن؛ مقدمة )چاپ چهارم: بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 808 ق(.
4- ابن منظور، ابوالفضل جمال‏الدین محمدبن مکرم، أفریقی مصری؛ لسان العرب )بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1409 ق(.
5- الأثیر الجزری، مجدالدین أبوالسعادا المبارک بن محمد؛ النهایة فی غریب الحدیث والأثر )بیروت، دار الکتب العلمیة، 1418 ق(.
6- الأزدی، أبومحمدبن أبی حمزة؛ بهجة النفوس.
7- الخامنه‏ای، سیدعلی؛ أجوبة المسائل، الطبعة الاولی )الکویت، دارالنبأ، 1415 ق(.
8- الخوری الشرتونی اللبنانی، سعید؛ أقرب الموارد )قم، کتابخانه نجفی مرعشی، 1403 ق(.
9- العاملی، زین‏الدین بن علی؛ مسالک الافهام )قم، بنیاد معارف اسلامی، 1412 ق(.
10- العسکری، ابوهلال الحسن بن عبداللَّه؛ الفروق اللغویة )قم، کتابفروشی بصیرتی(.
11- الفراهیدی، الخلیل بن أحمد؛ العین )چاپ دوم: قم، دارالهجرة، 1409 ق(.
12- الفراهیدی، أبوعبدالرحمن الخلیل بن أحمد؛ ترتیب کتاب العین )چاپ دوم: قم، مؤسسة دارالهجرة، 1409 ق(.
13- الفیروز آبادی، مجدالدین محمد بن یعقوب؛ القاموس المحیط )چاپ دوم: مصر، المطبعة الحسینیة، 1344 ق(.
14- الکافی: محمد بن یعقوب کلینی رازی )چاپ سوم: تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1388 ق(.
15- المزی، أبوالحجاج یوسف؛ تهذیب الکمال )چاپ چهارم: بیروت، مؤسسد الرسالة، 1406 ق(.
16- المقری الفیومی، أحمد بن محمد بن علی؛ المصباح المنیز )قم، منشورات دارالجهرة، 1405 ق(.
17- المناوی، محمدبن عبدالرؤوف؛ شرح فیض الغدیر )بیروت، دار الکتب العلمیة، 1415 ق(.
18- الهندی، علاءالدین علی المتقی بن حسام‏الدین؛ کنزالعمال )بیروت، مؤسسه الرسالة، 1409 ق(.
19- امام خمینی، سیدروح اللَّه؛ مکاسب محرّمه )چاپ سوم: قم، مؤسسه اسماعیلیان، 1410 ق(.
20- امام خمینی: سیدروح اله؛ استفتائات.
21- امینی، شیخ عبدالحسین؛ الغدیر )بیروت، دارالکتاب العربی، 1379 ق(.
22- أزدی، ابن‏دریدمحمد ابن الحسن؛ جمهرة اللغة )بیروت، دارالعلم للملایین، 1987 م(.
23- أنصاری قرطبی؛ تفسیر القرطبی، أبوعبدالله محمد بن أحمد؛ الجامع لأحکام القرآن )بیروت، دارإحیاء التراث العربی، 1405 ق(.
24- بهجت، محمدتقی؛ رساله علمیه )چاپ دوم: قم، انتشارات شفق(.
25- بیهقی، أحمدبن الحسین بن علی؛ السنن الکبری )بیروت، دارالفکر(.
26- پهلوی، اشرف؛ چهره‏هایی در یک آئینه؛ ترجمه هرمز عبداللهی.
27- ثعالبی، عبدالرحمن بن محمد بن مخلوف؛ قصص الانبیاء )بیروت، 1418 ق(.
28- جوهری، اسماعیل بن حماد؛ صحاح اللغة )چاپ چهارم: بیروت، دارالعلم للملایین، 1407 ق(.
29- حرّ عاملی، محمد بن الحسن؛ وسائل الشیعه )چاپ دوم: قم، مؤسسه آل البیت، 1414 ق(.
30- حلّی، الحسن بن یوسف بن المطهر؛ قواعد الاحکام )قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1413 ق(.
31- خوئی، سیدابوالقاسم؛ منیة السائل و ترتیب موسی مفید الدین (1412 ق(.
32- دشتکی، مقامات العارفین.
33- دشتی، محمد و محمدی، کاظم؛ المعجم الفهرس لألفاظ نهج‏البلاغة )قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1406 ق(.
34- دهخدا، علی اکبر؛ لغتنامه دهخدا )تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1372 ش(.
35- ذهبی، محمدبن احمدبن عثمان؛ سیر أعلام النبلاء )چاپ نهم: بیروت، مؤسسة الرسالة، 1413 ق(.
36- رازی، فخرالدین محمد بن عمر؛ تفسیر الفخر الرازی )چاپ دوم: تهران، دارالکتب العلمیة(.
37- راغب اصفهانی، أبوالقاسم الحسین بن محمد؛ مفردات ألفاظ القرآن )دفتر نشر الکتاب، 1404 ق(.
38- زمخشری، محمد بن عمر؛ أساس البلاغة )قم، دفتر تبلیغات اسلامی(.
39- زمخشری، محمودبن عمر؛ تفسیر الکشاف )بیروت، دارالمعرفة(.
40- سیوطی، جلال الدین؛ تفسیر الدر المنثور )بیروت، دارالمعرفة، 1365 ق(.
41- شفیعی مازندرانی، سیدمحمد؛ دیوان نسیم معارف.
42- شیخ مفید؛ الإرشاد فی معرفة حجج اللَّه علی العباد: )قم، مؤسسة آل‏البیت(.
43- طباطبائی، سیدمحمدحسین؛ تفسیر المیزان )قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم(.
44- طبری، أبوجعفر محمدبن‏جریر؛ تفسیر الطبری )بیروت، دار الفکر، 1415 ق(.
45- طریحی، فخرالدین؛ مجمع البحرین )چاپ دوم: مکتب نشر الثقافة الاسلامیة، 1408 ق(.
46- طوسی، محمدبن الحسن؛ الخلاف )قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1417).
47- طوسی، محمدبن الحسن؛ تهذیب الأحکام )چاپ چهارم: قم، دارالکتب الاسلامیة، 1365 ش(.
48- طوسی، نصیرالدین؛ شرح الاشارات )تهران، دفتر نشر الکتاب، 1403 ق(.
49- عاملی، سیدمحمدجواد؛ مفتاح الکرامة )قم، مؤسسه النشر الاسلامی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1419 ق(.
50- عسکری، أبی هلال و جزئی از کتاب سید نورالدین جزایری؛ معجم الفروق الغوّیة؛ تنظیم شیخ بیت‏اللَّه بیات )قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1412 ق(.
51- غزالی، ابوحامد محمد؛ إحیاء علوم الدین )بیروت، دارالمعرفة، 1403 ق(.
52- فاضل لنکرانی؛ جامع المسائل )چاپ هفتم: قم، چاپخانه مهر، 1374 ش(.
53- فیض کاشانی، مولا محسن؛ تفسیر الصافی )چاپ دوم: تهران، مکتبة الصدر، 1416 ق(.
54- قلامة، أبومحمد عبداللَّه بن أحمد بن محمد؛ المغنی )بیروت، دارالکتاب العربی(.
55- قمی، شیخ عباس؛ سفینة البحار: )تهران، کتابخانه سنائی(.
56- قمی، علی بن ابراهیم بن هاشم؛ تفسیر القمی )چاپ سوم: قم، مؤسسة دارالکتاب، 1404 ق(.
57- کرکی عاملی، علی بن الحسین؛ جامع المقاصد )قم، مؤسسة آل‏البیت، 1408 ق(.
58- مجلسی، محمد باقر؛ بحارالأنوار: )چاپ دوم: بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق(.
59- مجله همشاگردی )قم، نشر دانشگاه آزاد، واحد قم(.
60- محقق حلّی، ابوالقاسم نجم الدین جعفر بن الحسن؛ شرائع الاسلام )بیروت، دارالأضواء، 1409 ق(.
61- مصری حنفی، ابن نجیم؛ البحر الرائق فی شرح کنز الدقائق )بیروت، دارالکتب العلمیة، 1418 ق(. 62- معتزلی، ابن ابی الحدی؛ شرح نهج‏البلاغه )بیروت، دار الکتب العلمیة، 1412 ق(.
63- معین، محمد؛ فرهنگ معین )چاپ دهم: تهران، انتشارات امیر کبیر، 1375 ش(.
64- مفید، محمدبن‏محمد بن‏النعمان بغدادی؛ المقنعة )قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1410 ق(.
65- مقدس أردبیلی؛ مجمع الفائدة والبرهان )قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1403 ق(.
66- مکارم شیرازی، ناصر؛ استفتائات.
67- نجفی، محمدحسن؛ جواهر الکلام )چاپ سوم: دارالکتب الاسلامیة، 1367 ش(.
68- نمازی، علی؛ مستدرک سفینة البحار )تهران، بنیاد بعثت، 1397 ق(. 69- نوری طبرسی، میرزا حسین؛ مستدرک الوسائل )قم، مؤسسه آل البیت، 1408 ق(.
70- نووی، أبوزکریا محیی الدین بن شرف؛ المجموع شرح المهذب )بیروت، دارالفکر(.
71- هفته نامه فرهیختگان.

مقالات مشابه

بررسی اثربخشی آیه‌های قرآن و موسیقی بر مبنای گسیل الکتروفوتون

نام نشریهپژوهش های میان رشته ای قرآن کریم

نام نویسندهمهناز غیاثی, سیده‌منور یزدی, غلام رضا صرامی فروشانی, غلام رضا جعفری

موسیقی قرآن در فرآیند ترکیب و آرایش معطوف به معنای واژگان

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهسلمان قاسم‌نیا, نسرین قاسم‌نیا, عبدالله حاجی علی لالانی

معنا شناسی مدّ در قرآن کریم

نام نشریهپژوهش های ادبی- قرآنی

نام نویسندهیحیی معروف, ثابت ضیایی

بررسی فقهی روایات تغنی در قرائت قرآن

نام نشریهپژوهشهاي قرآني

نام نویسندهمحمدصادق یوسفی مقدم

بررسي جايگاه آواها در حرکت بخشي به تصاوير ادبي صحنه هاي قيامت در قرآن کريم

نام نشریهپژوهشهای میان رشته ای قرآن كریم

نام نویسندهمرتضی قائمی, علی باقر طاهری‌نیا, یوسف فضیلت, مجید صمدی

حروف مقطعه قرآن کریم و رمزهای آن در رسانه

نام نشریهصحیفه مبین

نام نویسندهسیدبابک فرزانه, شهریار ضیاء آذری

الجرس و الأیقاع فی تعبیر القرآن

نام نشریهآداب الرافدین

نام نویسندهکاصد یاسر حسین

التغنی بالقرآن الکریم

نام نشریهکنوز الفرقان

نام نویسندهمحمد ابوزهرة